اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

سلام خوش آمدید

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

.

گفتم که‌ با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

در شعر شاعران‌ همه گشتم که مصرعی
در شأن چشمهای‌ تو پیدا کنم، نشد

گفتند عاشق که‌ شدی؟ گریه‌ام گرفت
میخواستم بخندم‌ و حاشا کنم، نشد

بیزارم از رقیب که‌ تا آمدم‌ تو را
از دور چند لحظه‌ تماشا کنم، نشد

شاعر شدم که با‌ قلم ساحرانه‌ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد

- سجاد سامانی

  • ۱نظر
  • ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ، ۲۱:۳۶
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

راستش این روزا حس کسل‌کنندگی و یکنواختی‌ اومده سراغم تو محل کار. انگیزه و شوقم از بین رفته. ۹۰ درصدش برمیگرده به تصمیمی که گرفتم. تنها چیزی که باعث میشه کم نیارم و جا نزم حقوق و بعد هم بیشتر شدن سوادم تو این حرفه هست وگرنه الان دچار یکنواختی و شایدم دلزدگی شدم. حس می‌کنم از هیچکدوم از همکارام خوشم نمیاد، مثل قبل. مثل قبل نمی‌تونم باهاشون رفتار کنم بخاطر رفتارهای ضد و نقیصی که از خودشون نشون دادن و فهمیدم من با این رفتار بی‌ریایی که داشتم، چقدر ضربه میخورم. هرچند از معایب یا ویژگی‌های کار کردن و حضور تو اجتماع همین برخورد با انواع رفتار بد و خوبه. اما خوشحالم. خوشحالم که درس میگیرم و دارم با رفتارای مختلف آدما آشنا میشم. 

از تصمیمم میگفتم. از اینکه میخوام محبت کسی رو از دلم بیرون بندازم و این سخت‌ترین کار دنیاست برام چون شرایطم خاصه و نمیشه در تعمل با اون فرد نباشم. حال بدیه چون محل کارم همونجایی هست که با این فرد تعامل دارم.

فقط میخوام همه چیز به خوبی و خیر ختم بشه. همین.

  • ۱نظر
  • ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ۱۱:۲۰
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

~هوالنور

جدیدا یک رفتار عجیبی سراغم اومده که زیاد هم ازش ناراضی نیستم.
قبلا وقتی جوری رفتار میکردم که درست نبود یا رفتارم اشتباه بود، خیلی زیاد زیاد خودسرزنش‌گری می‌کردم و اذیت می‌کردم خودم رو، ولی الان اینقدر که با اخلاقای متفاوت روبروام و میبینم آدم‌ها بررفتار اشتباه خودشون اصرار می‌ورزن، دیگه مثل قبل خودم رو شماتت نمی‌کنم. وقتی میبینم خیلی راحتِ راحت دل می‌شکونن و حرفی میزنن یا رفتاری میکنن که خوب نیست، با خودم میگم: فلان کارم اشتباه بود؟! باشه ولی چرا اینقدر خودم رو سرزنش کنم بخاطر آدم‌هایی که همون رفتار اشتباه رو تکرار می‌کنن؟
سعی میکنم رفتارم رو درست کنم ولی دیگه سرزنش کردن خودم مثل قبل نیست. این حس بی‌زحمی که حسش میکنم اصلا خوب نیست. وجدان آدم‌ها همینطوری ذره ذره خاموش میشه؟ 

  • ۲نظر
  • ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ ، ۲۱:۰۲
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

متاسفانه عاشقم و تک بعدی. نمی‌تونم الان که قلبم، مغزم، احساساتم، چشم و گوشم درگیر یک نفر هست، به چیز دیگه‌ای بپردازم. انرژی و انگیزه و تلاشم مختص به اون یک نفره. به بودن اون یک نفر.  راستش تا الان هیچ وقت نبوده که لحظه‌هایی رو زندگی کنم در لحظه بدون ترس و استرس یا امید به آینده مگر لحظه‌هایی که با او می‌گذره. من زندگی و حس نکردن گذر زمان رو کنار او حس کردم. این حس عجیبیه. چیزی که دائم انکارش می‌کردم و به تمسخر می‌گرفتم ولی الان تمام وجودم تو خواب و بیداری درگیرش شده. خوبه خیلی خوبه. احساس جدید و قشنگ و خیلی شیرینِ ملس که غیرقابل وصف و نشان دادنه ولی گاهی تلخ میشه. تلخیش هم شکل همون شیرینی غیرقابل وصف و نشان دادنه.

من تو مخفی کردن احساسم ضعیفم. همه به سِّر درونم پِی می‌برن. این خیلی اذیتم میکنه خیلی.

  • ۴نظر
  • ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ ، ۱۹:۳۶
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱