گفتم که‌ با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

در شعر شاعران‌ همه گشتم که مصرعی
در شأن چشمهای‌ تو پیدا کنم، نشد

گفتند عاشق که‌ شدی؟ گریه‌ام گرفت
میخواستم بخندم‌ و حاشا کنم، نشد

بیزارم از رقیب که‌ تا آمدم‌ تو را
از دور چند لحظه‌ تماشا کنم، نشد

شاعر شدم که با‌ قلم ساحرانه‌ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد

- سجاد سامانی