اولین کتابی که از نادر ابراهیمی خوندم، کتاب" مردی در تبعید ابدی" بود. تا قبل از آشنا شدن با این کتاب، گمان می‌کردم که نادر ابراهیمی فقط در حوزه عشق کتاب می‌نویسه. این پیشینه فکری هم بخاطر همون کتاب‌های معروف " چهل نامه کوتاه به همسرم" و "یک عاشقانه آرام" بود. ولی وقتی اتفاقی فهمیدم این کتاب درباره یک فیلسوف و دانشمند و عالم بزرگ جهان اسلام نوشته شده، تصمیم گرفتم بخونمش. چون دلیلم ارادتی بود که نسبت به این شخصیت داشتم. کتاب درباره صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا، بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه هست. کتاب قشنگی بود. پر فراز و نشیب نبود. انتظار یک رمان جذاب و میخکوب کننده هم نباید ازش داشت چون این بیشتر شرح زندگی صدرالمتالهین هست ولی داستان جوری نیست که کسل کننده باشه یا فراز و فرود داشته باشه. نه! کتابی در شرح اونچه که بر این عارف و فیلسوف نامدار و بزرگ ایرانی گذشته هست. تا قبل از این فکر نمی‌کردم شخصیت بزرگی چون ملاصدرای شیرازی اینقدر بخاطر راهی که درونش قدم گذاشته سختی کشیده باشه ولی بعد متوجه شدم، کسی که به دنبال حقیقت و طالب اون هست، خواه ناخواه گرفتار حسد و بخل جاهلان زمان خودشه. مثل خیلی های دیگه. آشنایی نسبیم با ایشون قبلا از طریق فلسفه دبیرستان بود. حتی از عکسی که توی کتاب بود هم میشد جذبه و شگفت انگیز بودن این مرد رو تشخیص داد. من مشتاقانه این کتاب رو خوندم. کتاب درباره ابعاد مختلف زندگی ملاصدرا حرف زده، سیر تحول و پختگی فکری ایشون رو به تصویر کشیده. بعضا مجادله و بحث هایی از ایشون با رقبا رو هم درون کتاب آورده. بدعت و دشمنی زاهدان ریاکار نسبت به بزرگی چون ملا صدرا رو بیان کرده.

کتاب جالب و خوبیه. اونطور که مقدمه کتاب آورده شده، این درواقع پایان نامه نادر ابراهیمی بوده در موضوع زندگی این عارف بزرگ.

وقتی توی دوران دبیرستان فلسفه می‌خوندیم. هر کلاس درس فلسفه انگار مارو از زمین میکند و به اعماق آسمان و کهکشان، جایی دور از زمین و واقعیت خاکستری دنیا میبرد. هنوز که هنوزه شیرینی اون کلاسا با اینکه کتاب‌های ما اصلا آنچنان چیزی از دنیای فلسفه نبود و ببیشتر یک مقدمه یا معرفی چند خطی از میون کتابخانه عظیم دنیای فلسفه بود، ولی همون یک ذره روح رو از شدت قشنگی و جذابیتی، از بدنمون جدا میکرد. البته دبیر خوب اصلا بی‌تاثیر نبود! همیشه آرزوم بوده و هست که کاش میشد منم بتونم نه به عنوان شاگرد یا طالب علم فقط به عنوان یه شنونده بنشینم سر کلاسای درس بزرگانی چون ملاصدرا، شیخ سهروردی، بوعلی سینا و... به علت حلاوت همون دُر و گوهر‌هایی که درباب جهان مثل نقل و نبات توی کلاساشون رایج هست.

بعضی از جملات زیبای کتاب رو هم برای خودم نوشتم:

- تحمل کنید ای دوستان، یاران، وفاداران!

مشقت را به خاطر خدا تحمل کنید; اما تسلیم مشقت نشوید.

تحمل اندوه به معنای اندوه پرستی نیست.

تحمل درد، غیر از قبول درد است.

مشقت، آزمایشی از سوی حق، و راهی‌ست میانبُر به جانب آرامش و شادمانی.

و

"بانو! ویرانه ای است این جهان. عمر کفاف نمی دهد که آباد کنیم، غیرت رخصت نمی دهد که رها کنیم."

و

"ایمان، توان مرگ را پس پشت همه چیز افکنده بود. توکل با مرگ همانگونه بازی می کند که طفلی با فرفره یی."