این روزا کاری جز کتاب خوندن ندارم و از اونجایی که ماندگاری مطالب توی حافظم صفر و صدی هست سعی میکنم یه خلاصه و نظرم رو درباره کتاب‌هایی که میخونم بنویسم تا یادم نره. این خلاصه نویسی و توضیح فقط نظر خودمه و نه نقده و نظر تخصصی. صرفا دیدگاه خودم درباره کتاب هاست :)

داستان راستا جلد 1و2/شهید مطهری

دو جلد کتاب کوچیک و کم حجم از نظر فیزیکی با داستان های کوتاه و روایت ساده اما پر مفهوم. اولش که شروع به خوندن جلد اول کتاب کردم و داستان هارو میخوندم با توجه به کوتاهی و سادگی داستان ها میگفتم علت معروفیت این کتاب واقعا چیه؟! اما نکته توی همون سادگی و روانی و کوتاهی داستان ها نهفته بود. هرداستان پندی اخلاقی رو به زبان روان با داستان های شیرین به خورد آدم میداد. داستان ها اکثرا در زمان قدیم موقع صدر اسلام و دوران ائمه اطهار هستن. نکته های اخلاقی ای که با خوندن هر داستان به عنوان نتیجه وجود داره حکایت از اهمیت بسیار زیاد اخلاقیات در اسلام داره. با خوندن این دو جلد کتاب کوچیک این رو فهمیدم که واقعا اسلام دین اخلاقیات و ادبه ولی صد حیف که این نکته کمتر بهش توجه میشه.

تنها گریه کن/ روایت زندگی مادر شهید معماریان نوشته اکرم اسلامی

داستان از قبل از انقلاب و دوران کودکی و نوجوانی اشرف سادات منتظری هست. از شروع فعالیت های انقلابیشون و بعد از انقلاب هم فعالیت هایی که پشت جبهه انجام میدادن. واقعا اینقدر فعالیت و آماده به خدمت بودن و فداکاری و خیلی منو متعجب میکرد. قبلا موقع خوندن "کتاب فرنگیس حیدرپور" هم همین حس رو داشتم. این فعالیت ها از تبدیل کردن خونه به محل آماده سازی تدارکات غذایی و حتی لباس برای رزمنده های جبهه تا فرستادن پسرش به جنگ، بعد از اون شهادت پسرش و ادامه دادن فعالیت های داوطلبانه، همه اینا نشون دهنده روح بزرگ و جوهره پاک این زن هست. این کتاب قشنگ بود. جالب بود. و روایت خیلی جالب و قشنگی از فعالیت های زنان پشت جبهه تو روزای سخت جنگ بود از همکاری و کمک های بیشمار زنانی که کمتر از فعالیت هاشون گفته شده. من این کتاب رو دوستش داشتم واقعا.

سینوهه جلد2/میکا والتاری-مترجم ذبیح الله منصوری

به سلامتی همین چند روز پیش این کتاب رو هم تموم کردم. اما با تقلبی حدود 100 صفحه رد کردن! راستش نمیدونم بخاطر اوضاع روحی و بی‌حوصلگی خودم بود یا اینکه از جلد دوم کشش داستان کم شد و بیشتر به روابط و مناسبات جنگ میپرداخت و واقعا داستان یکم سقوط کرد؟! نمی‌دونم به هرحال گریزی زدم برخلاف علاقم به آخر کتاب که مقدمه کامل رو نوشته بود و خوندمش. درواقع مقدمه کتاب به منزله یک لو دهنده کامل داستان بود برای همین مترجم عزیز تنها بخشی از مقدمه رو اول کتاب جلد یک آورده بود تا داستان برای ما لو نره و من 200 صفحه اخر حوصلم سررفت و رفتم خوندمش. و چیزی هم از دست ندادم خوشبختانه. کتاب جالبی بود. سینوهه دید جالب داشت. توصیفش از تنهایی و خلقیات خودش. زندگی و سفرهایی که به سرزمین های مختلف داشت. بخش سفرهای سینوهه مخصوصا زمانی که به جزیره کرت سفر کرد و داستان اون دختری که رقص گاو انجام میداد خیلی جالب بود. یک چیز جالب کتاب قدرت کاهنان در هر منطقه و کشوری بود. گول زدن مردم فقط به بهانه خشم خدایان دروغین و ظلم به مردمان فقط دلیلش افزایش قدرت و ثروت خودشون بود.جزئیات خوبی از پزشکی تا صنعت و زندگی مردم و خوراک همه چیز رو نوشته بود. بخش جالبش پرداختن به طب و علم پزشکی تو اون دوران بود که واقعا حیرت انگیزه من هنوز نفهمیدم وقتی برای جلوگیری از خون ریزی بیمار یه مردی رو که بدنش بوی متعفنی میداد رو میآوردن و اون بو ممانعت میکرد از خون ریزی چطور بود این ماجرا؟! و البته اینو هم نفهمیدم هورم‌هوپ چرا از خواهر فرعون متنفر شد؟چون میخواستم زود این کتاب رو ببندم بعد چهار ماه کش دادن برای همین از اون قضیه عبور کردم. ولی کتاب جذابی بود دوستش داشتم. مخصوصا جلد اول و سفرهای سینوهه رو.فقط ای کاش یکم از اسرار اون اهرام ثلاثه هم مینوشت.

سقای آب و ادب/سید مهدی شجاعی

میتونم بگم یه بیان عاشقانه از حضرت عباس بود. نویسنده با تشبیه و استعاره های قشنگ به بیان عشق حضرت ابوالفضل نسبت به امام حسین(ع) پرداخته بود. داستان دربازه زمانی‌ای هست که حضرت برای آوردن آب به فرات میرن و هر دفعه از بیان کسی ایشون رو روایت میکنن. همه داستان حول محور کربلا و ایثار بزرگ حضرت میگذره. مردانگی و عظمت و جایگاه رفیع قمر بنی هاشم، سپه سالار کاروان، میر و علمدار قافله، آقای ادب و بزرگواری و هزاران چیز دیگه که اصلا نمیتونم بنویسم. البته از شخصی چون حضرت ابوالفضل که پسر امیرالمومنین هستن کمتر انتظار فضل و چنین فداکاری و رشادتی نمیره. کتاب شاعرانست. عاشقانست. انتظار زندگی نامه داشتم ولی توصیف بزرگی و عظمت سقای آب و ادب بود و بغض بود که با هرکلمه قورت میدادم از گلوم. با اینکه حرف زیادی کتاب نزده بود و البته بیشتر ارادت نویسنده به حضرت بود تا زندگی نامه نویسی، ولی دوستش داشتم و دیدم تغییر عاشقانه ای نسبت به ایشون کرد. نسبت به عظمت و بزرگی ایشون واقعا تغییر کرد. نویسنده خودش گفته عرض ارادته و نقد یا تحسین جایز هست برای کتاب اما برای قسمت هایی هم از منابع موثق جا داده شده بود توی کتاب. دوستش داشتم و چه خوب که خوندمش=)

وقتی دلی

یک برداشت آزاد از یکی از بهترین یاران پیامبر اکرم(ص) به نام مصعب‌بن عمیر. یک جوان پولدار با اصل و نسب از یه خانواده مشهور در مکه. مصعب پسر خلف پدرش بود، گرچه که پدر ناخلف بود! من جدیدا به کتاب‌هایی که درباره زندگی اصحاب پیامبر یا اهل بیت هستن خیلی علاقه پیدا کردم. علتشم زمان داستان هست. صدر اسلام یا موقع حضور ائمه. اصلا اون اسلام واقعی و شیرین و منجی و نجات دهنده، اون اسلام ناب محمدی و پاک و قشنگ، اون اسلامی که مثل اشعه های خورشید میون جهالت اون زمان تابید، برام خیلی قشنگ و دوست داشتنیه هرچند که پر از سختی برای مسلمان ها و شکنجه و رنج و عذابه ولی واقعی بودن و مطابق بر اصل بودنش بیشتره نسبت به الان! قشنگ میشه حس کرد اسلام چه کرد با جهالت و سفاهت و حماقت مردمان اون زمان. خب درباره داستان بگم که مصعب از اولین یاران پیامبر بودن. اولین فرستاده رسمی ایشون به مدینه و اولین کسی بود که نماز جمعه رو در شهر مدینه به پا داشت. اولین مقری قرآن و دست چقدر آدم هایی رو از منجلاب جهل گرفت و بیرون کشید و به راه درست هدایت کرد. اونطور که نویسنده گفته بیشتر کتاب براساس تخیل نویسنده شکل گرفته ولی قسمت های مربوط به پیامبرو امیرالمومنین و اسلام واقعی و برگرفته از منابع موثق تاریخی. حالا یه چیزیم بگم وقتی اول کتاب تشکر نویسنده از حامد عنقا رو دیدم همون اول به میزان عاشقانه بودن و تخیلی بودن کتاب پی بردم! ولی مصعب کاملا واقعی و تمام نقشش در اسلام که گفتم هم واقعی بود.