گفتم عشق رو نمیفهمم. درکش نمیکنم. ولی این به معنای وجود نداشتنش نیست. درک من ناقصه از وجود عشق! حالا من دوست داشتن رو ولی حسابی میفهمم و درک میکنم. درک ناقصم از عشق و عاشقان شما این فنای در ذاتِ معشوقه! چیزی که برام دست نیافتنیترین و دور از ذهنترین چیزه. گفتم عشق هستو نفهمیدن من دلیل بر نبودش نیست، چون عاشقای شمارو میبینم و بهشون غبطه میخورم. میدونید برای خدا شدن، براش شما فنا شدن، دور از ذهنمه ولی برام قشنگه. رنگ و بوش دوست داشتنیه. رایحه این عشق هرچند کم ولی به مشامم هم میخورهو همین باعث حال خوبم میشه. باعث حسرتم میشه. دوست داشتن چیز بدیهیایه ولی عشق دست نیافتنی چون مشخصهای مهم به اسم فداکاری داره. اینم چیز کمی نیست. راه عشق آدم میخواد. زرهو چکمه پولادین میخواد. تحمل میخواد. گفتم که بگم اینو میفهمما! کلیتش برام جذابه ولی کار هرکَس نیست این راه طویل! اینارو برای لوس کردن خودم ننوشتم فقط درد دل بود. شما که گوش میدین گفتم بذار بلند بلند بنویسم تو مغزم چی میگذره. شما اینارو بذار به حساب بچه پروئی که از رو نمیره :) آره خلاصه دوست دارم عاشق باشم ولی نمیتونم!
عزیزم حسین(ع)
- به قلمِ یاس ارغوانی🌱
- جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱