اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

سلام خوش آمدید

شب گویی.

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۴۰۰، ۰۹:۳۳ ب.ظ

امشب فهمیدم خدا قطعا قطعا قطعا بهترین و تنها سامان دهنده ترین به نحو احسن ترین کارهاست. یک جوری قربونش برم ماجرارو راست و ریست میکنه که قضیه رو برمیگردونه. نه سیخ میسوزه نه کباب!. وقتی دل آدم میکشنه و آزرده میشه بهترین ترمیم کننده و خریدار اون خورده شیشه های شکسته شده قلب آدمه. دوستش دارم حسابی. خیلی خوشحالم که حواسش بهمون هست.

دوست دارم بهش ایمان قوی داشته باشم. چون هرچی رو که بخوام بترینشو میده. درست ترین کارو برام انجام میده. اما دوست داشتنم و اینکه به سمتش روانه هستم بخاطر این نیست که از این خصلتش سوء استفاده کنم یا فقط بخاطر چیز میزایی که میخوام سمتش باشم. نه!. چون دلآدم گرمه بهش. میسپره به خودش و دیگه بدون دلشوره و نگرانی میره کنار. اضطراب نداره چون میدونه بهترین یاور رو داره. بهترین حامی. بودن باهاش امنِ. حس خوبی داره. اصلا معنویت رو دوست دارم. حس دلگرمی و ماورایی ای که ازش میگیرم قابل بیان نیست. هرچند که اخیرا رابطمون شکرآب بود. :دی
الان به حدی حالم خوبه که حتی مغز و قلبم باهم میگن ببین پذیرای عشقی. اگر خواستی عاشق شو.
ولی خودم از این دوتا عاقل ترم میگم: خوشحالم ولی دیوونه نیستم که خودم رو به فنای الهی بدم. نمیخوام کنترل زندگیمو بدم دست هورموناکه. :/

من در بهترین لحظات و خوش خوشان ترین لحظات عمرم که خیلیی تو استخر خوشحالی غرقه هستم، یه چیزی میاد دستمو میگیره بزور میکشه ببره بندازه تو استخر غم. مثلا امشب با وجود خوشحالی بیش از حد بابت اون ماجراعه و اومدن بارون نم نم. همینطور که دستم از شیشه ماشین بیرون بود و قطره قطره بارون میریخت رو دستم و قند تو دلم آب میشد، چشم افتاد به لاشه گوسفند آویزون شده از سقف مغازه قصابی. بغض کردم و ناراحت شدم بخاطر گوسفنده و سرنوشت غمناکش!. :/

خلاصه که آره. حس میکنم تو ماه شعبان تنها دعا و درخواستی که میخوام از صاحبان عزیز این ماه قشنگ داشته باشم اینکه، حداقل تو این ماه کسی ناراحت و آزرده نباشه. کاش غم نباشه تو دل هیچکس. بی دلیل یا با دلیل غمگین نباشه هیچکس. الهیی آمین. :*)

  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱