(مدیونید فکر کنید از بی پستی به این موضوع پیله کردم).

بچه که بودم یکی از آرزو کوچولوهام که البته خیلی اصرار به تحققش نداشتم، عینکی شدن بود. تا همین چند سال پیش هم وقتی مدل های جدید عینک رو میدیدم خیلی دلم میخواست حتی یه فریم عینک بدون لنز طبی بخرم و به چشم بندازم. یا وقتی بند عینک مد شده بود چقدر دلم ضعف میرفت براشون. منتها گلچین روزگار، امان نداد که من به همون فریم خالی بسنده کنم و بزور هم که شده عینکیم کرد. حالا از روزی که عینکی شدم همانا و مشکلات و دردسر های عینکی شدن هم همانا!. یکی از بزرگترین معضلات عینکی ها که در این دوسال اخیر شاهدش بودیم، ترکیب ماسک و عینک هست. حالا شما تصور کن یه دختر چادری رو که بشدت به تِل سر برای جمع کردن موهاش عادت و نیاز داره. گیره هم به روسریش میزنه، ماسک هم میزنه و عینکم هم مهمون صورتش شده، چه حالت انزجاری پیدا میکنه؟!😰 حالا همه ایناکه بار اصلیش روی گوش هاست بماند، عینکی که میزنی و با هر دم و بازدم، شیشه های عینک پر از بخار میشه رو هم اضافه بر این موارد کنید و بشینید یه روضه دست جمعی برای مظلومیت ما عینکی ها بخونید، و ناله و فغان کنید برای دل رنج دیده ما :( . اما داستان اونجایی شدت غمش بیشتر میشه که عینک دم به دقیقه از دستت بیفته و شیشه هاش پخش زمین بشه. که خب راه حلش استفاده از بند عینکه. آره اگه دارین تصور میکنید چقدر دختره بی دست پایی باید بگم دقیقا😄  چقدر بی دست و پا!. از جمله مواردی بود که ندای مظلومیت سر دادم و امان که ای  کاش پسر بودم تا بند های الف و ب (چادر و روسری ) ازم سلب میشد (الکی مثلا) 😄😂.

یه چیز دیگه هم اینکه مثلا همین الان بخاطر اینکه دیشب وقتی داشتم از زیر میز میومدم بیرون محکم لبه میز به روی دماغم برخورد کرد و الان از شدت درد و سنگینی عینک روی دماغم، مجبورم اون رو با دستم نگه دارم و وقتی تکون میخوره حس میکنم سر من داره گیج میره یا زلزله اومده😅🤦🏻‍♀️.

یا مثلا وقتی چایی یا نوشیدنی داغ میخورم بخار حاصل از چای میخوره به شیشه عینک و همه جا در مِه غلیظی فرو میره😄.

خلاصه کلام اینکه هیچی دیگه آره خلاصه اینم تجربه های من. تا یک پست دیگه و بررسی معضل های عینک و عینکی و علل و بستر های پیش رو برای حل چالش ها شمارا به خدای بزرگ میسپاریم. به امید دیدار :دی