اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

سلام خوش آمدید

ماه تغییرات

جمعه, ۲۹ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ

~ هوالنور

یک ماهی از نوشتن آخرین پست وبلاگم میگذره و تو این یک ماه اتفاقات عجیب و دردناک و حتی خوبی افتاد. اتفاقاتی که فکرشم نمیکردم چه اون دلیل لبخندم یا اتفاقی که باعث اشکم شد.

محل کارم رو عوض کردم. با چنتا از همکارام به مشکل برخوردم بخاطر یه مسئله‌ی ساده‌ی کاری. مشکلی که قبل از حضور من تو اون داروخونه بود و به قول یکی از بچه‌ها از مشکلات ثابت یک داروخونه‌ی شبانه روزی هست و خواهد بود. اما خب آدمایی که یکسال و نیم باهاشون نصف روزم رو گذروندم و مورد اعتمادم بودنٍ و لحظه‌های خیلی خوبی رو کنار هم تجربه کرده بودیم سر این اتفاق کوچیک که دست من نبود رفتارای خیلی بدی نشون دادن. حالا بگذریم که با چه حال بدی ازونجا اومدم بیرون و چقدر این مدت گریه کردم و حالم بد بود و حتی الان که یادآوریش میکنم بغض مزخرفی میاد میشینه بیخ گلوم. بگذریم که همه‌شون متوجه رفتارشون شده بودن و عذاب وجدان رهاشون نمیکرد! بگذریم از اتفاقاتی که سرمنشائش از حرفا و رفتارای کسی بود که دوستش داشتم و خیلی پنهانی عاشقش بودم. بیرون اومدن من از اون داروخونه نه فقط ترک محل کاری که باهاش یه عالمه حس و تجربه‌ی جدید رو چشیده بودم و چیزای خفن و خوبی یادگرفته بودم، با ادمای خوبی آشنا شده بودم و درسای خوبی گرفتم، بود بلکه رو شدن ذات واقعی کسی که دوستش داشتم و شکستن عمیق قلبم از اون فرد بود. محبتی که سرد شد و شاید تنفر جای اون رو گرفت. ازحق نگذریم چنتا از همکارای خوبم هنوز که هنوزه باهاشون در ارتباطم و چون این داروخونه و اون داروخونه نداریم و هردو متعلق به یک نفره، بهم سرمیزنن و از احوالم هم جویاییم. معرفتی که این سه نفر نشون دادن و حمایت‌های دکتر از من و اینکه درک میکرد چقدر اذیت شدم و اینکه هنوز اذهان داره، من خیلی نیروی خوبی براش بودم و کاش برگردم، باعث میشه حالم خوب بشه. محل کار جدیدم یک چهار راه با داروخونه‌ی قبلی فاصله داره. اینجا چهار نفریم. یه سری تفاوت‌های بزرگی با اونجا داره. یکسری خوبی‌هایی اونجا داشت یکسری خوبی اینجا. من هنوزم دلتنگ اونجام. هنوزم یاد آوری خاطرات خوبم چشام رو اشکی میکنه، هنوزم قلبم برای اونجا فشرده میشه و وقتی به ته این فیلم میرسم و اتفاقای که افتاد سر یه مسئله‌ی ساده و بی‌اهمیت باورش برام سخته اونچه که گذشت. دوست ندارم بگم چیه و وارد جزئیات بشم. به هرحال که گذشت. همه‌ی اینا باعث شد درسای بزرگی از زندگی بگیرم. اعتماد نکردن به آدما و بی تجربه بودن در شناخت آدمها ازون یادگیری های دردناک زندگیم بود.

و البته عوض شدن محل کارم باعث شد سختیم دو چندان بشه. روزی چهاربار در رفت و امد بودم به سرکار و نبود وسیله‌ی رفت و آمد و یه سری چیزای دیگه باعث شد هر دفعه بغض کنم. چقدر اعصاب خوردی و حال بد تجربه کردم که کم و بیش هنوز هست. فقط خدا از همه چیز خبر داره و همه چیز رو به خودش سپردم چه داوری بین من و اون آدما و چه سختی‌هایی که کشیدم.

اتفاق دوم خریدن ماشین بود. با پس اندازهام و کمک‌های مامانم تونستم ماشین بگیرم. نه خیلی مدل بالا و فلان و بیسار ولی یه وسیله مناسب شرایطم. شاید اگر از اونجا بیرون نمیاومدم حالا حالاها کار داشت که ماشین بخرم و بتونم از اسنب و پول تاکسی و غیره خلاص بشم. این اتفاق باعث شد به یکی از اهداف کمی دورم برسم. اتفاقای خوب و بودن کنار آدمای خوب نتیجه‌ی اومدن به اینجا بود. اما دلتنگی اون چیزیه که منو رها نمیکنه. گاهی فکر میکنم عشق اون فرد هنوز آتیشش خاموش نشده. توقعی که از اون فرد تو ذهنم ایجاد شده بود و کارهایی که کرد قلبم رو عمیق درهم شکست. حس میکنم درباره این موضوع باید یه پست جداگانه‌ای بنویسم. خیلی طولانی و حوصله سر بر.

و اما چالش‌های رانندگی که به عنوان یک تازه‌کار باهاشون روبروام!😅

 کوبیدن ماشین به در و دیوار! و دغدغه‌ی جا پارک ماشین داشتن. خودتون بهتر میدونید که جلو داروخونه‌ها همیشه جا پارک نیست!

و این یه توضیح کلی از اتفاقاتی بود که این یکماه برام افتاد.

  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

نظرات (۴)

خدایی این همون نرگسه که نوجوونی هامون باهم بود؟ 

تغییر شغل... ماشین خریدن... دل بریدن... این اتفاق هاییه که برای آدم بزرگها میفته و خدای من... نرگس من... چقدر بزرگ شدی دختر....

دلم خواست قربون قد و بالات برم :`) 

الحمدلله که دستش زود رو شد باز! بره گم شه عوضی (وی در فحش دادن به پسرها دارای فوق تخصص است :/ )

جیییییییییغغغغ تصور اینکه صبح‌ها پا میشی میری محل کارت خیلی کیوته

تغییر سخته... چالش بزرگیه با یه اتفاق ناراحت کننده کارت رو عوض کنی... نامردی دیدن خیلی خیلی سخته اما... متاسفانه بزرگ شدن با راه دیگه ای اتفاق نمیفته. و ما محکومیم به بزرگ شدن...

دوستت دارم دوست خوب من :`)

پاسخ:
نه دیگه اون نرگس نیست.
نرگس سختی کشیده‌ست. نه زیاد و آنچنان ولی اندازه توانش و سنش و شرایطش سختی کشیده.
میخک چه چیزایی فهمیدم و چه چیزایی رو تجربه کردم!
عزیزمی نگو اینطوری عزیزمم🥲❤️

دلم میخواد ازش بنویسم. هنوزم از ته دل دلم نمیاد بگمش عوضی. اگر بگم چیزی از حرص و دل شکستنه. آه...
یه سری چالشایی دارم برایرانندگی به عنوان تازه کار ولی خب این مسیریه که انتخاب کردم و باید برم و بیام و تحمل کنم.😅

هنوز به روز آخر فکر میکنم و قلبم تیر میکشه.

عزیزمی من همیشه به یادتم حتی اگر دیر به دیر بهت پیام بدم.

مبارکت باشه نرگس❤

 

پاسخ:
مچکرم زهرای عزیزم :*)🥰

سلام نرگس عزیز :)

این پستت با همه‌ی تلخی‌ها و سختی‌هایی که کشیدی و ازشون نوشتی ولی بازهم پر از امید و کم‌نیاوردنه...

خیلی وقت‌ها خبر نداریم اما اتفاقاتی که به مذاقمون خوش نمیاد اتفاقاً دریچه‌ای برای خیر و برکتی هستن که بعدها قراره به سمتمون سرازیر بشه و اون اتفاق ناگوار (از نظر ما) باید میفتاده تا ما وارد این مسیر بشیم ؛)

امیدوارم روزها و سال‌های پیش‌روت پر از دلخوشی و سلامتی و موفقیت باشه عزیزم🌷❤️

پاسخ:
سلام آرامش عزیز :))
درسته. من امید به خدا رو از دست نمیدم چون ایمان دارم رهام نمیکنه.
مصداق همون ایه‌ی معروف :) آدمی باید برای نفعش نحمل کنه یه سری چیزارو و خوشحالم که خدا هوام رو داره.
مچکرم ازتون. همچنین سبز و مانا باشید💚🥰
  • سارا سماواتی منفرد
  • سلام

    من فکر کنم همه آدمها از این دست مسائل و مشکلات را تو محل کار و تو زندگی باهاش یجورایی دست و پنجه نرم می‌کنند حالا هرکس به شکل و فرم متفاوتی که ماهیتشان می تواند یکی باشد.

    مهم اما درس هایی هست که می گیریم و تغییرات و تجربیاتی هست که تو زندگی بهمان اضافه می شود. مهم قوی بیرون آمدن از دل بحران هایی هست که باهاشون مواجه می شویم و هر دفعه ما را قوی تر و مقاوم تر می کند و زمان قویترین از بین برنده بعضی فکرها و اتفاقات هست.

    تو این روز عزیز آرزوی آرامش و دلخوش برات دارم🌷

    پاسخ:
    سلام.
    درس ها امان از درس ها. واقعا درسته بعضی درسا تجربه ی دردناکیه ولی خوب فولاد آب دیده میشه آدم!

    مچکرم از آرزوی خوبتون. همچنین منم🥰🙏

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">