گاهی وقتا لازمه یه نگاه از بیرون به خودت بندازی، رفتارا و واکنشهات رو بسنجی که اگر نیاز به تغییر یا تحکیم بود، حتما اینکار رو انجام بدی. دوست خوب اونیه که بابت راه غلطی که میری، گوشت رو بپیچونه و سرزنشت کنه، نه اونی که وقتی میبینه داری میزنی جاده خاکی، بیشتر تشویقت کنه و تو هم به هوای بهترین کار اون کار رو باشدت پیش ببری.
الان که بازنگری میکنم میبینم واقعا تو جاده خاکی بودم! اعصابم بهم ریختهست و دلم میخواد به گذشته برگردم و یه چیزایی رو تغییر بدم. فاطمه میگفت: هنوز برای تغییر دیر نیست. اگر الان سعی کنی، میتونی مثل اول اولت باشی." باید دوباره متولد بشم. تغییر در مرور زمان و جایگزین کردن نسخهی آرمانیم بجای نسخهی فعلی. خیلی اشتباها کردم. اعصابم خورد میشه با فکر کردن بهش.هر دفعه با یادآوری اشتباهاتم فقط دندون روی هم فشار میدم تا جایی که فکم درد میگیره. معدم تیر میکشه و رگهای اعصاب سرم، گز گز میکنه. میخوام سعی کنم برگردم به منِ واقعیم، نه این حالت کیکی!