من از اون دسته آدمای حرصی و زود جوشیام که تا یه ذره هیجان بهش وارد میشه، زودی اسید معدم مثل مواد مذاب کوه اتشفشان فوران میکنه. درد معده یکی از بدترین درداییه که گویا قراره همیشه همراهم باشه تا وقتی که نتونم به اعصاب و هیجاناتم مسلط باشم. چند وقته سعی میکنم به تغذیهم سروسامونی بدم و یه سری چیزارو رعایت کنم. الان هم یکی اون غول مرحله اول و آخر کمتر کردن مصرف چایی و به حداقل رسوندن خوردن ترشیجاته! اگه توی زندگیم فقط یه تفریح و لذت داشتم اونم این دوتا بزرگوار بودن که گویا دست سرنوشت خشنتر از این حرفاست و من باید از این دو عزیز دوری گزینم! چایی خوردن برام مثل نوشیدن ارامشه. حالم رو خوب میکنه، اعصابم رو اروم میکنه، خستگیم رو در میکنه. میدونید تا به الان هر دکتری که رفتم و هرکسی که متوجه این مشکلم شده، بی برو برگرد گفته اینقدر حرص نخور و جوش نزن! همه میدونن آدم ریلکسی نیستم. نمیتونم بیتفاوت زندگی کنم و یه حرف کوچولو چقدر سریع بهمم میریزه و ناراحتم میکنه. حالا اون مسئله میتونه یه چیز بین من و خواهرم باشه یا یه مسئلهی بزرگ جهانی. مهم اینکه کنترل ندارم روی هیجان و احساسم و خیلی زود بهم میریزم. زودرنجم و نازک دل. خیلی راحت ادما میتونن با یه حرف کوچیک منو برنجونن که تا مدتها بهش فکر کنم و خودخوری کنم. این نشخوار فکری هم جدیدا بیماری بدی شده که گرفتارش شدم. فکرمداوم و نداشتن تمرکز از نتایج نشخوار و فکر زیاده. کاش میتونستم به کسایی که با یه حرف کوچیک بهمم میریزن، بگم: شما نه تنها حال روحیم رو بهم میریزید بلکه باعث آسیب به جسمم میشین. چرا اذیتم میکنید؟" راستش این شرایط درد عصبی معده و بی اشتهایی و حال بد اینقدر وحشتناکه که قسم خوردم آدمایی که باعث رنجشم میشن رو نبخشم. اما خب کینهای نیستم. خیلی وقته حوصلهی کینه داشتن و انقام و این مسائل رو ندارم. حوصلهی قهر ندارم. دوست ندارم درگیر مسائلی بشم که هیچ اهمیتی نداره. از قهر و رفتار بد خوشم نمیاد. دوستدار صلح و اشتیم و دلم میخود کدورت ها دور ریخته بشه. چون عمر کوتاه ما اونقدر کشش نداره که درگیر مسائل بیاهیمت بشه. اصلا رسالت زندگی ما قهر و کینه نیست. اما کاش میتونستم واقعا به کسانی که اذیتم میکنن این حرفارو بزنم. توقع دارم وقتی میدونن چقدر راحت بهمم میریزن و دیدن چطور اذیت میشم، دیگه دست به کار سابق نزنن! اما گاهی فکر میکنم اون ارزش و احترام و علاقهای که برای طرفم قائلم، قد یه ارزن اهیمت نداره. فکر میکنم واقعا آدما دل سنگن و هیچ ارزشی برای کسی ندارم. من خودم گاهی باعث رنج بقیه میشم ولی هیچ وقت قصدی نداشتم. سعی کردم عذرخواهی کنم و جبران کنم ولی نمیدونم چرا خیلی از آدما با من چنین رفتار میکنن؟! این رفتار باعث میشه ارزشی که قائل شدم و توقعی که تو ذهنم ایجاد کردم از بین بره و دیگه هیچ کسی برام ارزشمند نباشه. درد معده وضعیت وحشتناکیه. کاش هیچکس تجربهش نکنه چون من خیلی از مواقع اذیت شدم و میشم.
معذرت خواهی نه تنها از ارزش آدم کم نمیکنه بلکه بنظرم شخصیت فرد رو حداقل برای من بالا میبره چون یک انسان باشعور اشتباهش رو میپذیره و نشون میده که هم براش ارزش قائلی هم اینکه طوء قصدی از رفتارش نداشته.
کاش یکم مهربونتر باشیم. کاش...