اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

سلام خوش آمدید

اواخر فروردین

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۱۷ ب.ظ

~هو النور

دیروز یا شاید هم پریروز حرف از جهان‌گردی زدم. گفتم دوست دارم جهان‌گرد بشم و کل دنیارو بگردم. میم گفت: اسم جهانگردی آوردی، میدونستین اولین جهانگردای ایرانی کی بودن؟"

ته ذهنم رفت سراغ پستای سفرنامه نویسی خانم آرامش. یاد خلاصه‌های سفرنامه‌ی برادران امیدوار افتادم ولی چیزی نگفتم تا اینکه میم گفت: برادران امیدوار. اولین جهانگردای ایرانی بودن." با ذوق خاصی گفتم اره میشناسم‌شون. قبلاً وبلاگی بود که خلاصه‌ی هر بخش رو می‌نوشت و من چقدر اون پست‌هارو دوست داشتم.

میم گفت که کتابش رو سفارش داده و به زودی به دستش می‌رسه. امروز باز دوباره ازم پرسید که کجا با برادران امیدوار آشناش دم و دوباره اسم وبلاگ رو آوردم. برام تعجب برانگیز بود که برخلاف باقی آدم‌هایی که اسم وبلاگ رو می‌آوردم و می‌پرسیدن وبلاگ چیه؟ میم نپرسید! این سوال برام به وجود اومده که می‌دونه وبلاگ چیه؟ ممکنه حتی وبلاگ بخونه؟ کاش من این دفعه پیش دستی می‌کردم و می‌پرسیدم و این فکر که نکنه اون هم تو این فصاست، آزارم نده. گذشته از اینها بهم قول داد بعد از خوندنش بده من بخونم. من حرفی مبنی بر اینکه کتابت رو قرض بده نگفتم ولی خودش بحث رو پیش کشید و خودش قراره بده بخونم. راستش چند وقت قبل دلم هوای سفرنامه خوندن کرد. حس کردم مثل اون خواسته‌های از ته قلبِ کوچیکی هست که یهویی به زبان میاد و یهویی خدا برآورده‌شون می‌کنه و متاسفانه اون جمله‌ی کاش از خدا یه چیز بهتر می‌خواستم رو ابراز می‌کنیم! اما من این جمله رو نگفتم. هرچند که کاش اون چیزای بزرگی که از ته قلبم شوقش رو دارم هم برآورده بشه.

دوست دارم مثل قبل کامپیوترم راه بیوفته و پست بذارم. دائم قالب عوص کنم و قالب ویرایش کنم. یادتون میاد چقدر قالب عوض می‌کردم؟ اما الان هر بار که این قالب رو میبینم، بیشتر می‌خوام ثابت باشه رو وبلاگم. از چینش قالب و هماهنگی‌ای که با عکس درباره وبلاگ هست خیلی لذت می‌برم. برای شما هم همینطوره؟ 

به راستی که وقتی اینیستاگرام رو، این دجال دیو صفتِ بی‌ادبِ شیطان صفت رو چند روزی غیرفعال می‌کنم، چه راحت به کارهام می‌رسم!

باورتون میشه آدمی که برای امتحان‌های مدرسه از استرس می‌مرد و زنده میشد، روز امتحان آیین‌نامه حتی یادش رفته بود که امتحان داره و ساعت هفت و نیم صبح خوش و خرم مثل همیشه آماده‌ی رفتن به سرکار بود؟ به راستی که دنیا و اتفاقاتش چه تغییراتی که توی آدم‌ها ایجاد نمی‌کنه!

همین حین که دارم این هارو می‌نویسم، برادر جان اومد و فالم رو گرفت. اذهان داشت که می‌تونه پیش‌بینی کنه تعداد بچه‌های آینده‌ام رو! گفت: کف دستت رو بیار. مشت کن." و بعد مچ دستم رو فشار داد و گفت: یه بچه، فقط یک بچه داری! 

یادِ بازی‌مون تو داروخانه افتادم. میم گفت: اگر قرار باشه اسم بچه‌هاتون رو از بین اسم داروها انتخاب کنید چیه؟" خودش اسم دوتا داروی گیاهی رو اورد که با گُل شروع میشد. از من پرسید. گفتم: اسم دخترم یاسمین. گفت: پسر؟" راستش چیزی به ذهنم نرسید! آخر گفت: ولی اسم یاسمین از همه قشنگتر بود.

روی دیوار نزدیک چهارراهی که ته خیابان اصلیش به فاصله‌ی دو خیابان می‌خوره به داروخانه‌، تابلوهای خیلی قشنگی زدن. یک بیت شعر عاشقانه و عارفانه. قشنگترینش همون " از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر" بود. مخصوصا اونجا که خودم رو توی عاشقِ آیینه‌کار شده دیدم :))

وبه راستی که آدم با رویا بافی زنده‌ست! و من با رویای چیزایی که عاشقانه در انتظارشونم زنده‌ام. حتی با وجود اینکه میدونم شاید رسیدن بهشون محال باشه یا به ضررم.

  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

نظرات (۵)

فونت قالب اوکی باشه بقیه اش اوکیه

ولی این فونتش کوجیکه TT

پاسخ:
فونتش کوچیکه؟ 
بزرگ کنم یا کلا عوضش کنم؟

چرا همه کراشا تو بیان میم ان عاخه .

پاسخ:
اسمش میم نیست. فامیلیش میمه. اسمش سین داره. 😁
کار از کراش گذشته ولی😆

برای من پیش اومد که دو سه بار فهمیدم کسایی توی وبلاگم بودن که اصلا فکرش رو نمی‌کردم‌. در واقع هیچ وقت نظری ازشون به دستم نمی‌رسید تا اینکه یه روز خودشون گفتن که هستن و می خونن

پاسخ:
حس بدی نگرفتی؟
آخه دوست ندارم دیکه از دنیای واقعی کسی بخونتم.😥

در پی جوابی که به کامنت زری دادی؛ اقا به شیرینی رسیدیم؟

 

پاسخ:
نه متاسفانه به شیرینی نرسیدیم و هنوز خبری نیست.😂

خب در مورد بعضی پست ها چرا. یعنی گفتم ای وای یعنی این پست هم خونده بودن؟ یا حتی خدا رو شکر کردم که چه خوب در مورد اون شخص فلان مطلب رو ننوشتم 😅

پاسخ:
حس بدیه.😬😅
منم سعی میکنم درباره کسی ننویسم.😅

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">