امروز چون زِ حال خود برون بودم و دلم جای دیگری بود، از ایستگاه اتوبوس که پیاده شدم، جای تاکسی گرفتن، پیاده و هندفری به گوش و خواجهامیری اند معتمدی اند اشرفزاده و باقی خوانندههای محبوب شِنو تا داروخونه قدم زنان رفتم.
این مسیر شده یکی از جذابترین مسیرهایی که در عمرم طی نمودم و تو خاطرم و زندگیم ثبت میشه که این مسیر با هر صدم مترش چه غوغایی تو دلم ثبت کرد و ته این خیابون چه احساساتِ متفاوتی رو چشیدم و لحطههایی رو زندگی کردم. غمو شادیایی که به نوبه خودش تجربه متفاوتی بود توی زندگیم. نمیگم با اشتیاق ولی با دل آروم اتفاقای غیر منتظرهی خوب و شاد زندگی رو که بعدها قراره برام بیوفته با آغوش باز میپذیرم.