نوشته بود: هرجور که میتوانید ابراز علاقه کنید. بلند به طرف مقابل، به پدر به مادر بگویید دوستت دارم. اگر زبانتان نمیچرخد خودِ جمله دوستت دارم را بگویید، پس از جمله جایگزین استفاده کنید، اما یک اصل مهم را فراموش نکنید" ابراز علاقه کنید تا دیر نشده"!
متن رو که خوندم به فکر رفتم. گفتم شاید بتونم به خجالتم غلبه کنم و بهش بگم دوستش دارم. کمی فکر کردم بعد گوشیو پرت کردم روی ان طرف تخت و بلند شدم. رفتم تو روش واستادم یه نفس عمیق کشیدم و با صلابت گفتم:
میدونی من، من پیاز سرکه ای های مامانم رو خیلی دوست دارم. وقتی میبینمشون چشمام شبیه دوتا قلب گنده قرمز که از هیجان میخواد بترکه و به هزاران قلب قرمز کوچولو تبدیل بشه، میشه! خب راستش تو برام مثل پیاز سرکه ای های مامانم هستی. همونقدر دلخواستنی و جذاب.
یکم قدرت گرفتم باز گفتم:
تو مثل چیپس سرکه ای میمونی یا نه اصلا... اصلا تو قرمه سبزی منی! با شوق و چشمانی ستاره بارون بهش خیره شدم. اما گویا زیاد از ابراز علاقم خوشش نیومده بود. تا شروع کرد با صدای بلند فریادبکشه روی سرم که یک دفعه از خواب پریدم!
پ.ن: شخص توی خواب کاملا فرضی بود:)
تاریخ انتشار: دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۰۹ ب.ظ