اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

اعتکافِ دل

وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا

سلام خوش آمدید

۵ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

قبلا دائم دلم می‌خواست بنویسم ولی حرفی برای زدن نداشتم. این روزا خیلی اتفاقات توی زندگیم افتاد که کوچیک‌و بزرگ بودن و البته نوشتنی، نه اینکه فایده‌ی خاصی داشته باشه نه! صرفاً نوشتنشون برای بعدها که بخونم و بدونم از کجا شروع کردم. چکاری کردم. و از کجا تموم کردم چه چیزها و چه‌ کارهایی رو. 

نمی‌گم سرم شلوغ بود. نمی‌گم حرفی نداشتم، تنبلی کردم که گذاشتم هی حرفا روی هم توی ذهنم تلنبار بشه ولی شاید یک فایده داشته باشه این دائم فکر کردن و تلنبار شدن جدای از قسمت روزمرگی و خاطره ننوشتن. یادمه تو‌ی کانالی میخوندم که یه چیز جالبی نوشته بود. دقیقاً یادم نمیاد چی بود اما مفهومش این بود که:"این انباشت کلمات ذهنی روی هم، اینکه وقتی به یه فکر و عقیده و نظری میرسی ولی همون داغِ داغ بیانش نمی‌کنی، این انباشت باعث میشه هی دائم توی این حروف و کلمات‌و فکرها بیل بزنی‌و زیرو روشون کنی. یه جاهایی تجدید نظر کنی. یه جاهایی تغییرشون بدی‌و یه جاهایی تکمیلشون کنی. یه وقتایی هم خداروشکر کنی از اینکه زود و سطحی حرفی نزدی. به هرحال این‌ها رو خودم بهشون فکر کردم و به این نتیجه رسیدم اگر عقیده و فکری یا ایده‌ای رو مدتها بهش فکر کردی و تصمیمت دربارش به کلی تغییر نکرد، اون وقت ارزش بیان داره.

الان حسابی از لحاظ ذهنی خسته شدم از فضای مجازی. از خوندن و اعصاب خوردی‌و ناراحتی. اومدم پناه بیارم به نوشتن برای خودم توی غارتنهایی. 

هرچی که هست من حسابی تنبلم که از اتفاقات خوب زندگی ننوشتم. از تصمیمای جدید‌، چه بزرگ‌و چه کوچیک. 

به هرحال خدارو هزار مرتبه شکر.

  • ۲نظر
  • ۲۷ آبان ۱۴۰۱ ، ۲۲:۳۲
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

عصاره آزادی شد بی‌امنیتی. اینکه بترسی راحت توی خیابون قدم برداری. اینکه کمترین ترسی که داشته باشی، ترس کشیده شدن چادر از سرت‌و فحش خوردن به اعتقادات‌و خانوادت باشه! نتیجش شد از دست دادن عزیزانت‌و ترس از دست دادن بقیه توی روز روشن وسط شهری که زندگی میکنی. نتیجش شد ترورو ماست مالی کردن جنایت‌ها.
آره این شد ثمره آزادی‌ای که میخواستین.
طفلی آزادی که شد دستمایه‌و بازیچه چنتا بچه که نه میدونن آزادی چیه‌! نه میدونن چی میخوان از زندگی!
اگه این آزادیه من حالم از آزادی بهم میخوره.
دیکتاتورهای کوچولوی بیرحم که فقط زورتون به چهارتا انسان بیگناهِ بی‌دفاع میرسه.

  • ۹نظر
  • ۲۶ آبان ۱۴۰۱ ، ۰۸:۵۳
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

این روزا خیلی استرس میگیرتم. راه حل شما در مواجه با استرس چیه؟

  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱

راستش الا خیلی خستم و خب راستش غمگینم که یه عالمه حرف دارم ولی نمیتونم با کامپیوتر پست بذارم. برای همین این پست رو بعدا تکمیل میکنم :)

  • ۰۳ آبان ۱۴۰۱ ، ۲۳:۰۰
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱


وقتی حرف داری
وقتی دلت پره
وقتی حالت بده
وقتی خوشحالی
وقتی بین شادی و ترس درگیری

  • ۰۳ آبان ۱۴۰۱ ، ۱۶:۱۶
  • به قلمِ یاس ارغوانی🌱